چگونه نویسنده شویم

همه می‌دانند که نوشتن داستان به راحتی نمایشنامه یا شعر نیست، این ادبیاتی خلاقه است که باید برای احساسات خواننده جذابیت داشته باشد. چون داستان کوتاه توصیف‌های نویسنده از واقعیت را انتقال می‌دهد، باید استفاده ی هنری از زبان برای نشان دادن تجربه ی انسانی انجام شود. اما چگونه داستانی فوق العاده بنویسیم؟ چه مواردی را باید در اندیشه داشته باشیم تا درگیر داستان کوتاهی شویم که موفق باشد. این جا راهنمای کوچکی برای شروع به کار شما آورده‌ایم.

خواندن

خواندن برای هر کسی که می‌خواهد بنویسد لازم است. برای این که بتوانید یک داستان کوتاه خوب بنویسید، ابتدا باید داستان کوتاه‌های دیگر را بخوانید، که به شما کمک هم می‌کند که بیاموزید چگونه دیگر نویسنده‌ها بر خواننده تاثیر می‌گذارند و از شیوه‌ی آن ها به عنوان مبنای آفرینش شیوه و تاثیر گذاری خود استفاده کنید .

الهام گرفتن

برای نویسنده‌های حرفه‌ای جاافتاده نیازی به الهام گرفتن نیست چون اندیشه به طور طبیعی جریان پیدا می‌کند و آن‌ها فقط آن اندیشه‌ها را به کلمه‌هایی روی کاغذ تبدیل می‌کنند . اما برای نویسنده‌های تازه کار مهم است که از چیزی الهام بگیرند چون نه تنها این الهام به شما کمک می‌کند که اولین بند نوشته‌ی خودتان را شروع کنید بلکه به شما در ادامه ی کار تا پایان یاری می دهد. الهام گرفتن شما می‌تواند با یک شئ‌، شخص یا حتا رخدادی که نمی‌توانید از یاد ببرید باشد

صحنه‌ها ( پلات‌ها ) را طراحی کنید

برای این که نوشته‌ی شما با وقایع داستانی که از قبل در ذهن دارید هم راستا باشد، خوب است که به طور خلاصه صحنه‌های داستان‌تان را روی کاغذ دیگری با دقت طرح ریزی کنید. شخصیت‌های احتمالی داستان‌تان را بنویسید و رخدادهای اصلی را به ترتیب فهرست کنید. نباید تفصیل زیادی برای رخدادها بنویسید چون این فقط به عنوان یک طرح اولیه خام برای آن چیزی که داستان شما شبیه آن خواهد بود، است

راوی( نظرگاه ) داستان‌تان را انتخاب کنید

این که چه کسی داستان را روایت می‌کند و چه طور می‌گوید برای این که یک داستان کوتاه تاثیر گذار باشد بسیار حیاتی است. منظر داستان، به طور بنیادی حس و آهنگ داستان را تغییر می‌دهد. از این رو شما باید با دقت از قبل برای تفکیک نهایی زاویه‌ی دید مورد استفاده در داستان تان تصمیم بگیرید، مطمئن شوید که این زاویه‌ی دید در تمام داستان شما ثابت می‌ماند تا همخوانی آن برقرار بماند

شخصیت‌ها را در ذهن بپرورید ( شخصیت سازی)

برای یک داستان کوتاه، حداکثر تنها سه شخصیت اصلی بیافرینید. شخصیت‌های اصلی زیاد داستان شما را گیج کننده در می‌آورد چون هر شخصیت جدید بعد جدیدی برای داستان مهیا می‌کند. هر شخصیت باید بیش از یک کاریکاتور سطحی و مبتذل باشد. حرف‌های شخصیت‌هاتان را طوری بنویسید که با خصلت های آن ها تناسب داشته باشد. آن ها را قابل قبوت ولی مرموز بسازید.

مقدمه ی خوبی فراهم کنید

وقتی همه چیز را طراحی کردید، با شتاب اولین بند داستان تان را بنویسید . شخصیت های اصلی تان را معرفی کنید و فضا را به نمایش بگذارید . فضا باید جایی باشد که درباره اش زیاد می دانید تا بتوانید تصویر لازم برای صحنه ای که به روشنی تشریح شده در اختیار خواننده بگذارید . مقدمه ی داستان تان را جالب بنویسید تا خوانندگان را علاقمند کنید و آن ها را تشویق کنید که تا آخر آن را بخوانند. علاوه بر این مهم است که جزییات اصلی و بخش بزرگ‌تر جریان را عقب تر بیاورید تا رازگونگی آن حفظ شود.

طرح داستان بی نظیری را گسترش دهید

از دل مقدمه‌ی‌تان رخدادهایی را بیرون بکشید که سرانجام مساله یا درگیریی را برای شخصیت یا شخصیت‌ها می‌آفریند. پس از آن چیدمانی از سرنخ‌ها را گسترش بدهید تا خواننده را علاقمند، کنجکاو و هاج و واج نگاه دارد. با پیشرفت داستان درگیری‌ها را تشدید کنید. این کار فقط خواننده‌ی شما را به شوق نمی‌آورد که بیش تر بخواند بلکه آن‌ها را به داستان شما متمرکز می‌کند

نشان بدهید، نگویید

شخصیت‌ها باید آن‌هایی باشند که جوابگوی بیان داستان از طریق اعمال و گفته‌هاشان باشند و نه این که نویسنده به خواننده بگوید که چه چیزی بیان می شود . به جای گفتن، ” آنت واقعا از بهترین دوست‌اش کریستینا ناراحت بود که دوست-پسرش را از چنگ اش در آورد” ، بگویید ” آنت درد شدیدی در معده اش حس کرد از این خیانت که کریستینا به او نزدیک می شود و لبخند ملیحی به رویش می زند. او به سختی نفس کشید و سعی کرد خودش را آرام کند که با خشم فروخورده بگوید :” امیدوارم حالا خوشحال باشی که خودت را مثل یک دوست جا زدی”

از فعل معلوم استفاده کنید

تا جایی که می‌توانید سرزندگی بیشتری به داستان‌تان بدهید. برای این کار، فعل‌ها را به صورت معلوم در داستان‌تان استفاده کنید. به جای گفتن” گل‌ها به وسیله‌ی جوانا جمع شد” ، بگویید ” جوانا گل ها را جمع کرد”

هر از گاه از دیالوگ استفاده کنید

در زندگی بخشیدن به داستان تان، آوردن دیالوگ مهم است. از دیالوگ فقط برای برجسته کردن شخصیت‌ها استفاده نکنید . از آن برای باز کردن هویت شخصیت برای خواننده سود ببرید. به صورت نقل مستقیم از آن استفاده کنید مانند”برو آن جا!” به جای این که غیر مستقیم بگویید:”دختر به او گفت که برود آن جا”

مرجعی را دم دست داشته باشید
یک مرجع خوب مانند فرهنگ نامه یا لغت نامه در آفرینش داستان خوب حیاتی است. می‌توانید از آن ها برای چک کردن هجی کلمه‌ها استفاده کنید و واژه هایی را پیدا کنید که با متن شما همخوانی بیشتری دارند. به جای استفاده از یک جمله یا پاراگراف بلند می‌توانید از یک یا چند کلمه برای آرایه‌ی چیزی که می‌خواهید بیان کنید استفاده کنید. اغلب اوقات یک واژه تاثیر بیشتری از یک پاراگراف کامل یا زبان گزاف دارد.

موجز پایان بدهید

پایان بندی ها مانند سورتمه سواری خطرناک است. برای پایان بندی خوب، توصیه می‌شود کمی پیچ و خم اضافه کنید. پایان بندی تان را بی‌نظیر کنید اما تن به پایان بندی سرسری ندهید. سعی کنید رضایت بخش باشد اما خیلی قابل پیش بینی نباشد. به یاد داشته باشید که کوتاه باشد اما دقیق و پویا تا خواننده با حس هم‌آوایی بماند. پایان‌بندی شما همه چیز از آغاز تا پایان را خاتمه می‌دهد.

ویرایش و بازخوانی کنید

بعد از آن که آخرین کلمه های داستان تان را هم در آوردید، زمان شروع چرخه ی ویرایش است. با دقت به اثرتان وارد شوید و تمام اشتباهات را با توجه به ساختار جمله، کاربرد کلمه، قالب، نقطه گذاری، دیکته، هجی، دستور زبان و بررسی توصیفی درست کنید. کلمه ها، عبارت‌ها و حتی پاراگراف‌هایی که به نظر نمی‌رسد در عناصر اصلی داستان شرکت داشته باشند را پاک کنید. بعد از این کارها بگذارید برای چند روز یا حتی چند هفته کناری بماند و بعد دوباره آن را ویرایش کنید. در فرصت های مختلفی داستان‌تان را دوباره بخوانید . این کار به شما امکان می دهد موارد مختلفی را که می خواهید تغییر دهید تا داستان شما در بهترین حالت اش جلوه کند‌، ببینید.

بگذارید دیگران با خواندن امتحان کنند

اجازه بدهید دوستان‌تان کار شما را بینند. ممکن است اشتباهاتی که از دید شما پوشیده مانده را تشخیص بدهند. مثلا، بعضی از کلمه‌ها یا سطرها که شما خیلی دوست‌شان دارید، آن ها را سر در گم می‌کند. در این مورد باید برای تغییر یا حذف کامل آن تصمیم بگیرید.
به یاد داشته باشید که شما برای این نمی نویسید که باید بنویسید بلکه می نویسید چون می خواهید که بنویسید.

منبع: http://www.avalinketabeman.ir/

چگونه با برنامه ریزی ذهن ثروت ساز در مسیر موفقیت و کسب ثروت قرار گیریم؟

چگونه با برنامه ریزی ذهن ثروت ساز در مسیر موفقیت و کسب ثروت قرار گیریم؟

  

چگونه با برنامه ریزی ذهن ثروت ساز در مسیر موفقیت و کسب ثروت قرار گیریم؟

برنامه ریزی ذهن ثروت ساز

همان طور که در مقاله ای با عنوان ذهن ناخوداگاه عنوان کردیم ما دو نوع ذهن داریم یکی ذهن خوداگاه و دیگری ناخوداگاه، و در نهایت تعیین کننده نهایی رفتار و عملکرد ما، همان ذهن ناخوداگاه است

 برای دستیابی به ذهن ثروت ساز، می بایست به ذهن ناخوداگاهمون برنامه دهیم و این برنامه در نهایت سبب تغییر افکارمان خواهد شد و توجه ما رو به سمت همون خواسته هایی خواهد برد که برای اون برنامه ریزی کردیم و در نهایت با تغییر افکار می توانیم احساس خودمون رو  هم تغییر دهیم و سپس اون احساس سبب خواهد شد ما دست به عمل بزینم و نتیجه نهایی رو خلق کنیم.

 

نقش رویاها و برنامه ریزی ذهن ثروت ساز

همه ما در زندگی به نوعی رویایی در سر داریم و خیلی دوست داریم خیلی سریعتر به اون رویا دست یابیم اما داشتن رویا به تنهایی کافی نیست رویا باید به هدف تبدیل گردد  و برای ان هدفگذاری کنیم تا شکل واقعیت به خود گیرد و برای اینکار باید ذهنمون رو برنامه ریزی کنیم تا مطابق با برنامه هایی که برایش تعیین میکنیم نتایج حاصل شود

خیلی از افراد در شرایط عادی بدلیل قرار گرفتن بین افراد مختلف و جامعه و تاثیرات اطرافیان، ذهن انها برنامه ریزی شده و انها بدون اینکه خودشان بفهمند اطرافیان بر انها تاثیر گذاشته و در نهایت ذهن انها بر اساس  محیط و اطرافیان انها برنامه ریزی خواهد شد.

حال بستگی دارد که اون فرد در چه شرایطی قرار دارد اگه در محیط غنی و ثروت سازی قرار گرفته باشد اون فرد با برنامه ریزی ذهن ثروت ساز، قادر خواهد بود به اهداف و خواسته هایی دست یابد که مطابق با همان شرایط مالی خودش باشد و این فرد با ایده های ثروت آفرینی که بدست می آورد   در نهایت به خواسته های مالی خود دست یابد

 

تاثیر محیط نامناسب بر برنامه ریزی ذهن ثروت ساز

اما اگر اون فرد در محیطی بزرگ شده باشه که پر از تنش و اغتشاش بوده یا در محیطی بزرگ شده باشه که اغلب افراد بسختی پولدار می شوند و اکثر در فقر مالی بسر میبرند این فرد ناخواسته ذهن اش برای فقر برنامه ریزی شده و اون افکار منفی و شرایط محیطی نامطلوب بر ذهن این فرد تاثیرگذار بوده و در نهایت خواهیم دید این فرد نیز در فقر بسر خواهد برد

و بارو می کند که برای کسب ثروت باید کار فیزیکی زیادی انجام داد تا به درامد برسد و فرصتهای ثروت ساز به ذهن این فرد خطور نخواهد کرد و آنها را نخواهد دید پس باید ذهن این فرد مجدد برنامه ریزی شود و با برنامه ریزی ذهن ثروت ساز، در مسیر کسب ثروت قرار خواهد گرفت.

چگونه با برنامه ریزی ذهن ثروت ساز ، به اهداف مالیمون دست یابیم؟

حالا که تاثیرات مثبت یا منفی محیط رو مورد بررسی قرار دادیم نوبت به این رسیده خوب حالا چطوری ذهمنون رو برنامه ریزی کینم؟

ایا میتونیم با برنامه ریزی، ذهنمون رو در مسیر کسب ثروت قرار دهیم؟

 

استفاده از جملات تاکیدی مثبت

راههای متعددی برای تاثیر بر ذهن ناخوداگاه وجود دارد و یکی از بهترین راهها استفاده از جملات تاکیدی ثروت ساز است ما در این مسیر باید دو کار رو انجام دهیم اول بایستی ورودیهای خودمون رو کنترل کنیم یعنی در ابتدا از ورود افکار منفی به ذهنمون جلوگیری کنیم چون اگه اینکار رو نکینم حتی تلقین هم انجام دهیم باز نتیجه ای خوبی نخواهد شد پس اول باید ورودیها رو کنترل کرد.

چه ورودیهایی رو کنترل کنیم؟

ورودیهایی شامل اطرافیان منفی، دوستان، جامعه، رسانه ها و هر انچه که سبب می شود ذهن ما را بر اساس خواسته های خودشان برنامه ریزی کنند و اون برنامه بر اساس افکار منفی باشد.

اگه دوستی داریم و مدام از شرایط منفی صحبت میکند و دولت و پدر و مادر و شرایط اقتصادی جامعه و تحریمها صحبت میکند و اینها رو از عوامل نرسیدن به خواسته هایش عنوان میکند باید بدونیم که ما ناخواسته در شرایطی قرار گرفتیم که ذهنمون تحت تاثیر این افکار منفی قرار گرفته و برای شکست و ناخواسته ها برنامه ریزی می گردد

به این دلیل می بایست این دوستان رو سریعا از زندگیمون حذف کنیم یا اگه نمیتونیم حذف کنیم بتدریج ارتباطمون رو باهاشون کم کنیم و بجای اونها ارتباط با افراد موفق و ثروتمند رو جایگزین اون ارتباطات کنیم که با برنامه ریزی ذهن ثروت ساز بواسطه اون افراد ، در مسیر کسب ثروت و موفقیت قرار گیریم.

 

 

تکرار جملات تاکیدی برای برنامه ریزی ذهن ثروت ساز

همون طور که اشاره شده ما ابتدا ورودیهای منفی مون رو کنترل میکینم و سپس با تکرار جملات تاکیدی ذهن خودمون رو برای خواسته هایی که میخواهیم برنامه ریزی میکنیم تا در نهایت به راه های پولدار شدن نزدیکتر شویم

در این راستا از جملات تاکیدی مثبت که در زمان حال باشد استفاده می کنیم البته دقت شود در برخی کتابها و سمینارها به اشتباه جملات تاکیدی اینده رو در زمان حال بیان می کنند

مثلا من همین حالا ۵۰ میلیون تومان در ماه درامد دارم و این کاملا اشتباست چون شاید ما ذهن رو در همون ابتدا گول بزنیم اما پس از مدتی به تعارض برخورد خواهیم کرد و خواهیم دید درامدمون هنوز هیچ تغییری نکرده و این توهمی بیش نیست و بتدریج حتی نتیجه عکس هم خواهد داد

و بعد از مدتی ما هم جزو افرادی خواهیم شد که می گوییم این جملات تاکیدی و.. همش دروغه و هیچ تاثیری در زندگی ما نخواهد داشت غافل از اینکه این جملات رو اشتباه بکار بردیم که نتیجه عکس داده و تاثیرات جملات تاکیدی از لحاظ علمی و در علم ان ال پی ثابت شده اما چون به اشتباه بکار رفته و نتیجه ای نگرفتیم اون رو اشتباه در نظر میگیرم.

پس باید ما طوری این جملات رو بکار گیریم که همیشه در حال رشد باشیم نه همین حالا بهش رسیده باشیم

برای مثال میتونیم این رو بگیم من روز بروز در حال ثروتمند شدن هستم

درامد من روز بروز بیشتر می شود

دارایی من روز بروز بیشتر می گردد

 

من هر روز به خودرو مورد علاقه ام نزدیکتر می شوم

هر روز از هر جهت بهتر و بهتر می شوم

ذهن من روز بروز ثروتمندتر می شود

من هر روز خلاقتر میشوم

و این طور چون تعارضی با ذهن ناخوداگاه ندارد در نتیجه، ما به خواسته هامون نزدیکتر خواهیم شد و ذهن ثروتمندتری خواهیم داشت.

مرحله اخر تکرار انها در روز با حالت احساسی عمیق

حالا که ما جملات تاکیدی خود رو مشخص کردید سعی کنید جملات رو خودتون انتخاب کنید که براتون باورپذیر باشه البته ساختار کلی اش  مشخصه فقط شما موضوعش رو با توجه به خواسته خودتون تعیین کنید و سپس اون رو در طول روز تکرار کنید.

بهترین تاثیرگذاری در زمان صبح ها به محض بیداری و شبها قبل از خواب است که ذهن در حالت الفا قرار دارد

که بیشترین تاثیرگذاری رو دارد و سعی کنید حدود ۳ الی ۵  جمله تاکیدی مثبت ثروت ساز رو انتخاب کرده و تا ۲۱ روز ، هرروز اونها رو تکرار کنید تعداد تکرار  هر جمله حدود ۱۰۰ بار باشد عالی است و به مدت ۲۱ روز تکرار شود و هر اندازه تکرار ان هم بیشتر باشد تاثیرگذاری بیشتری دارد

البته دقت شود لازم نیست خیلی زیاد بر این جملات متمرکز شویم  و مثلا ۱۰۰۰ بار تکرار کنیم مثلا اگه در بازه ۱۰۰ الی ۳۰۰ بار بتونیم یک جمله تاکیدی رو تکرار کنیم کافیه و همچنین سعی کنیم طوری تکرار رو انجام دهیم که کاملا اون جمله رو احساس کنیم احساس عمیق اون جمله بسیار تاثیرگذار خواهد بود نه فقط تکرار بدون احساس،

بهترین حالت این است که این جملات رو در ذهن تصویرسازی کینم تا تاثیرات احساسی بهتری رو در ورود به ذهن ناخوداگاهمون داشته باشند.

رمز ورود با ذهن ناخوداگاه از طریق تکرار است و اگه ما کدهای تصویری رو برای مغز ارسال کنیم خیلی سریعتر برای مغز قابل پذیرش ما خواهد بود و در نتیجه ما با برنامه ریزی ذهن ثروت ساز، در مسیر کسب موفقیت و ثروت قرار خواهیم گرفت.

 منبع: http://milyarderha.com/

8 گام برای راه اندازی کسب و کار کوچک

۸ قدم تا راه‌اندازی یک کسب و کار کوچک

 

8 قدم تا راه‌اندازی یک کسب و کار کوچک

اگر از کار تمام وقت هفتگی خود خسته شدهاید و تصمیم دارید کسب و کاری نوپا تاسیس کنید اما از نتایج احتمالی این تصمیم میترسید توصیه میکنم شروع کار را کمی به تعویق بیاندازید. با این وضعیت موفق نخواهید شد! بهترین کار، ادامهی شغل فعلی و فعالیت نیمه وقت بر روی کسب و کار نوپایتان است. برای مدتی محدود و موقت!

دیدگاه و تصویر ذهنی شما نقش بسیار مهمی در آغاز و ادامهی کسب و کارتان بازی میکند. اگر اساس کسب و کارتان را بر پایه‌ی ترس بگذارید شکست خواهید خورد. اما اگر پایهی آن را بر یقین و اعتماد به نفس و سختکوشی بگذارید بدون شک موفق خواهید شد.

اگر کارمندی هستید که مدتی‌‌ست به ترک شغل فعلی و شروع کسب و کاری جدید برای خود فکر میکند و اگر ترس و تردیدِ پس ذهنتان شما را از حرکت باز داشته، این مطلب انگیزهی لازم برای اجرای تصمیمتان را فراهم میکند!

خود را برای برداشتن این ۸ قدم مهم آماده کنید:

۱. ذهنتان را برای بازی پیش رو آماده کنید و رشد و توسعهی نگرش کارآفرینانه را در خود آغاز نمایید.

"رهبری به عنوان نیست، به نمونه‌ی عمل است."

   -  دنیل آدنتوجی

دلیل موفقیت چشمگیر کارآفرینانی چون بیل گیتس و آلیکو دانگوته این است که ذهنشان را مثبت تربیت کردهاند.

یکی از اولین کارهایی که برای کارآفرین شدن باید انجام دهید ایجاد تفکر و ذهنیتی کارآفرینانه است.

به یاد داشته باشید که برای کسب و کارتان باید سرانجام روزی شغل فعلی را رها کنید. پس باید از نظر روحی و ذهنی آمادگی داشته باشید. باید برای چالشهای پیش رو آماده شوید.

یک توصیه حرفهای:

کارآفرینی که دیدگاهی کارآفرینانه نداشته باشد هرگز موفق نخواهد شد. بدون چنین دیدگاهی موفق نخواهید بود. باید مهارتهایی چون رهبری، مذاکره و برقرار کردن رابطه و شبکهسازی با آدمها را در خودتان ایجاد کنید.

شما همچنین باید برنامههایی برای شرکت در سمینارهای مربوط به کسب و کار تدارک ببینید تا برای کارهای آینده مجهزتر و قویتر باشید.

۲. خودکاری بردارید و طرح کسب و کاری قوی طراحی کنید.

برای ادارهی موفق یک کسب و کار کوچک احتیاج به یک طرح کسب و کار دقیق و قوی دارید. اگر قصد راه اندازی کسب و کار نوپایی را دارید حتماً به آن احتیاج خواهیدداشت.

توصیه حرفهای:

فراموش نکنید که یک طرح کسب و کار خوب، مبلغ تقریبی که برای شروع به آن احتیاج دارید، مبلغی که برای رشد لازم خواهید داشت و مکانی که قرار است در آن کسب و کار برپا شود  را شامل میشود.

۳. به دنبال همکار باشید؛ شریک یا شرکایی قابل اعتماد.

در تمامی کسب و کارهای نوپا، "همکاری" نکتهی حائز اهمیتیست. در واقع یکی از رموز موفقیت شرکتهایی چون اپل، میکروسافت، گوگل و اینتل همین همکاری است.

اما پیش از انتخاب شریک کاری مطمئن شوید که آن شخص با شما دیدگاه و چشمانداز مشترکی دارد. بدون همکاری دوطرفه کسب و کار شما رشد نخواهد کرد.

توصیه حرفهای:

یکی از قوانین هوشمندانهی شراکت تجاری، امضای قرارداد انحلال شراکت است. به این دلیل که اگر احیاناً همه چیز بر وفق مراد پیش نرفت راه خروجی منطقی و مناسبی باقی بماند.

۴. از اول تمام وقت شروع نکنید. کسب و کار جدید را نیمه وقت آغاز کنید.

پس از طی برداشتن قدمهای فوق، گام بعد شروع نیمه وقت کسب و کار مورد نظرتان است. من همیشه بر اهمیت این نکته برای کارمندان تأکید میکنم. حقیقت این است که بسیاری از ما برای برپا کردن کسب و کار خود برنامهریزی میکنیم ولی همهی ما آمادگی برخواستن و راه افتادن یکباره را نداریم.

توصیه حرفهای:

منتظر چراغ سبز نمانید.

۵. صبر نکنید تا همه چیز تیره و ناامید کننده یا شیرین و کامل به نظر برسد! هرچه سریعتر "شروع" کنید.

نکته:

به اینکه اگر کسب و کارتان را شروع کنید چه میشود یا اگر شروع نکنید چه اتفاقی رخ میدهد فکر نکنید!

واقعیت این است که برای "شروع" فرآیند راهاندازی کسب و کار نیازی به پول ندارید. در واقع اصلاً به منابع مادی احتیاج ندارید؛ تنها باید مصمم باشید و دارای ذهنی مثبت. کسانی که این دو ویژگی را دارند در کسب و کار خود پیشرفت میکنند.

اگر سرمایهی شما کافی نیست ذهنتان را درگیر نکنید، با آنچه دارید "شروع" کنید.

فراموش نکنید کارآفرینان مطرح دنیای اینترنت مثل برایان کلارک (Brian Clark)، درن روز (Darren Rowse)، بامیدل اونیبالوسی (Bamidele Onibalusi)، مایکل چیبوزور (Michael Chibuzor) و جان چو (John Chow) وقتی کسب و کار آنلاینشان را آغاز کردند سرمایهی کافی و لازم در اختیارشان نبود و با همان مقدار کمی که داشتند شروع کردند.

به یاد داشته باشیم کمپانیهای دِل، فیسبوک، گوگل و آمازون همه از خوابگاه های دانشجویی شروع شدند؛ شما هیچ بهانهای ندارید!

۶. تقسیم کار کنید.

راهاندازی و پیگیری امور یک کسب و کار نوپا میزان زیادی از وقت و انرژی شما را به خود اختصاص میدهد و نیازمند کار و تلاش بسیار است.

قدم بعدی برای شروع کار، تخصیص بهینهی زمان است.

چند ساعت از روز را به کار کردن بر روی کسب و کار شخصی خود اختصاص خواهید داد؟

آیا میخواهید کسب و کارتان را آخر هفتهها بگردانید؟

باید به این سؤالها پاسخ دهید.

توصیه حرفهای:

به یاد داشته باشید اگر میخواهید کسب و کارتان دوام داشته باشد، باید برای ساختنش زمان بگذارید.

اینجا جایی است که شرکای شما وارد قضیه میشوند. اگر شریکی دارید وظایف را تقسیم کنید و دائم به خودتان یادآوری کنید که نسبت به موفقیت یا شکست هر تکلیف مسئولیت آنرا بپذیرید.

نکته:

نگویید "کار روزانهی من وقتی برای برپاکردن کسب و کار جدیدم نمیگذارد." هرگز!

من کارآفرینانی مثل اوان چیا (Ewen Chia) و اوبازو اوجیگبیس (Obazu Ojeagbase) میشناسم که روزها کار معمولشان را انجام میدادند و شبها کسب و کار شخصیشان را به پیش میبردند.

۷. از کارتان استعفا دهید.

این قسمت، بخش محبوب من است!

تبریک میگویم!

بعد از شروع کسب و کاری کوچک، گام بعدی ترک شغل فعلی است. حقیقت این است که هیچ راهی برای انجام درست و موفق دو کار به طور همزمان وجود ندارد.

برای دستیابی به حداکثر موفقیت ممکن باید روی یکی تمرکز کنید.

اگر واقعاً میخواهید کسب و کارتان در مدت زمان کوتاه رشد کند باید تمام تمرکزتان را متوجه آن کنید.

توصیه حرفهای:

زمانبندی استعفایتان را درست تنظیم کنید. در تصمیمگیری عجله نکنید، قبل از استعفا مطمئن شوید که کسب و کارتان حداقل کمی پول روانهی حساب بانکیتان میکند!

۸. افسرده نشوید؛ مقاوم باشید!

راهاندازی کسب و کاری نوپا مثل آب خوردن نیست! واقعاً محتاج کار سخت و سنگین است. اما به یاد داشته باشید که هر چقدر مسیر، پراسترس و دشوار شد تسلیم نشوید.

تسلیم نشوید و کوتاه نیایید.

اگر احساس کردید که از نظر روحی تحت فشار و دچار اضطراب هستید، شرایط سخت و پراسترسی که کارآفرینانی همچون لری پیج (Larry Page)، دیوید فولی (David Filo) و مایکل دل (Michael Dell) کارشان را در آن آغاز کردند به یاد آورید.

از این آدمها برای خودتان مدل و الگو درست کنید.

از اشتباهاتشان درس بگیرید و مطالبشان را بخوانید. این سریعترین راه موفقیت و توسعهی کسب و کار نوپای شماست.

"اینکه کجا هستید مهم نیست، اینکه به "کجا میروید" تعیین کننده است."

    - دنیل آدتنوجی

منبع: http://roozafarin.com/

چگونه از زندگی لذت ببریم و شاد باشیم

چگونه از زندگی خود لذت ببریم و شاد باشیم؟


آیا شما از زندگی لذت و رضایت دارید؟ رسیدن به رضایت از زندگی شما را تبدیل به یک انسان شاد و خوشبخت خواهد کرد و البته جالب است که این رابطه به صورت برعکس نیز صدق میکند.

آیا احساس می‌کنید دیگر هیچ چیزی در زندگی برای‌تان جذابیت ندارد؟ امان از روزی که رؤیاهایمان به واقعیت بپیوندند اما از تحقق‌شان هیجان‌زده نشویم! کم نیستند افرادی که یک زمانی تصور می‌کردند اگر در رشته و دانشگاه مورد علاقه‌‌ی خود تحصیل کنند، مابقی زندگی به کام‌‌شان خواهد بود، حال آنکه وقتی به این هدف دست یافتند، از شور و هیجانی که انتظارش را داشتند خبری نبود. اما چرا گاهی لذت و رضایت از زندگی به یک آرزوی دست‌  نیافتنی تبدیل می‌شود و دیگر حاضر نیستیم برای اهداف‌مان از جان و دل مایه بگذاریم؟ واقعیت این است که نمی‌توان یک جواب سرراست به این سؤال داد، با این حال امیدواریم راهکارهایی که در ادامه برای‌تان آماده کرده‌ایم، در جهت افزایش رضایت از زندگی به کارتان بیایند تا بتوانید با انگیزه و انرژی بیشتری به مسیرتان در زندگی ادامه دهید.


 

1لذت زندگی،تغییرات کوچک ایجاد کنید

 

می‌توانید با ایجاد تغییرات کوچک و مثبت به خودتان کمک کنید تا دوباره از زندگی لذت ببرید. کمی سالم‌تر غذا بخورید، اندکی بیشتر ورزش کنید یا مثلا به چند عادت ساده‌ی کارامد روی بیاورید تا حس‌و‌حال خوشایندتری پیدا کنید. برای ایجاد چنین تغییراتی مطمئنا به قدری انگیزه نیاز دارید، اما نه انگیزه‌ی خیلی خیلی زیاد. فقط باید دست به کار شوید. همین که شروع کنید و یک حرکتی از خودتان نشان دهید کافی است تا نیرو بگیرید. با این راهکار خیلی زود خودتان را در مسیری خواهید یافت که در هر قدمش یک تغییر مثبت انتظارتان را می‌کشد.


 

2لذت زندگی،افکار منفی را از خودتان دور کنید

افکار منفی مانع رضایت از زندگی می‌شوند. نمی‌توانید انتظار داشته باشید که مدام منفی‌بافی کنید، اما باز هم از زندگی نهایتلذت را ببرید. آیا قصد دارید به منفی‌بافی ادامه دهید یا اینکه به زندگی عشق بورزید و از زنده‌ بودن‌تان لذت ببرید؟ خلاصه اینکه انتخاب با خودتان است. باید هوشیار باشید و هر وقت افکار منفی به سراغ‌تان آمدند، این افکار مخرب را دور بیندازید و افکار مثبت را جایگزین‌شان کنید.


 

3لذت زندگی ،ورزش کنید

عده‌ی زیادی از مردم هیچ علاقه‌ای به ورزش کردن ندارند، اما واقعا نباید از معجزات فعالیت‌های جسمی و فواید ورزش غافل شد. بسیاری از افراد، با انگیزه‌ داشتن اندام زیباتر ورزش می‌کنند، در حالی که فواید ورزش کردن فقط به زیبایی ظاهری محدود نمی‌شود. ورزش یک فعالیت سرگرم‌کننده‌ی شادی‌آور است که باعث می‌شود علاوه بر احساس سلامتی و انرژی، دیدگاه مثبت‌تری نسبت به زندگی پیدا کنید. اگر اهل ورزش کردن نیستید، می‌توانید با روزی 10 دقیقه حرکات ساده‌ی ورزشی شروع کنید تا ببینید چه قدر زندگی‌تان پُرانرژی‌تر خواهد شد.


 

4لذت زندگی ،نیمه‌ی پُر لیوان را ببینید

هر اتفاقی که در زندگی می‌افتد، یک وجه مثبت نیز دارد. اگر بتوانید این وجه مثبت را ببینید، دیگر از زمین و زمان شاکی نخواهید بود. آیا اینترنت منزل‌تان قطع شده است؟ اشکالی ندارد، در عوض می‌توانید با همسر و فرزندان‌تان وقت بگذرانید و از جمع خانوادگی‌تان لذت ببرید. آیا دختر کوچک‌تان سعی دارد اسباب‌بازی مورد علاقه‌اش را با جاروجنجال از دست برادر کوچک‌ترش دربیاورد؟ باز هم جای نگرانی نیست، چرا که می‌توانید

 

با استفاده از این فرصت فوق‌العاده به فرزند دلبندتان یاد بدهید چگونه اسباب‌بازی‌هایش را با برادرش شریک شود.


 

5لذت زندگی ،قدر عزیزان‌تان را بدانید

 

برای بودن با عزیزان‌تان وقت بگذارید تا لذت بیشتری از زندگی ببرید. مثلا با یکدیگر کتاب بخوانید، فیلم تماشا کنید، غذا بخورید، پیاده‌روی بروید و در مجموع خوش بگذرانید تا زندگی برای‌تان لذت‌بخش‌تر شود. قدر عزیزان‌تان را بدانید و برای اینکه در کنارشان باشید، از هیچ فرصتی دریغ نکنید. اگر خیلی وقت است به خانواده و دوستان‌تان سر نزده‌اید، همین امروز سراغ‌شان را بگیرید. اگر امروز فرصت ملاقات‌شان را ندارید، حداقل یک پیام محبت‌آمیز برای‌شان بفرستید یا اصلا تلفن بزنید.


 

6لذت زندگی ،علائق‌تان را دنبال کنید

آیا شما نیز از آن دسته افرادی هستید که از دنبال کردن علائق‌تان می‌ترسید و انجام دادن‌شان را مدام به تعویق می‌اندازید؟ آیا عاشق نویسندگی هستید و هنوز هیچ قدمی در این زمینه برنداشته‌اید؟ فرقی نمی‌کند به چه فعالیتی علاقه دارید، فقط باید علاقه‌تان را هرچه هست با انرژی دنبال کنید. اگر علاقه‌‌ی خود را نمی‌شناسید، باید مدتی وقت بگذارید و با جست‌وجو و امتحان کردن فعالیت‌های جدید به فعالیت مورد علاقه‌‌تان پی ببرید. مطمئن باشید وقت گذاشتن برای این کار، ارزشش را دارد. اگر کاری را که عاشقش هستید انجام دهید، زندگی‌تان پُرانرژی‌تر خواهد شد.


 

7لذت زندگی ،با افراد باانگیزه کار کنید

کار کردن با افراد بی‌انگیزه و کم‌حوصله‌ای که عادت به منفی‌بافی دارند، می‌تواند روی طرز نگرش‌تان نسبت به زندگی تأثیر نامطلوب بگذارد. اما اگر با افرادی کار کنید که وظایف‌شان را پُرانرژی و با‌انگیزه انجام می‌دهند، خودتان نیز مانند این افراد از احساس شور و هیجان لبریز خواهید شد. پس اگر در انتخاب شرکای کاری خود آزادی عمل دارید، حتما همکارانی را جست‌وجو کنید که در انجام وظایف‌شان از روحیات مثبت برخوردار باشند تا بتوانید از کار با آنها لذت ببرید.


 

8لذت زندگی ،از بازخوردهای دیگران بهره ببرید

از خانواده، دوستان، همکاران و در مجموع اطرافیان بخواهید که نظرشان را در مورد شما بگویند. اگر بازخورد منفی اما سازنده دریافت کردید، سعی کنید از انتقادات آنها برای اصلاح قدم‌هایی که برمی‌دارید، کمک بگیرید. اگر هم بازخوردهای مثبت دریافت کردید، لذت ببرید و سپاس‌گزار باشید.


 

9لذت زندگی ،به خودتان استراحت دهید

شاید گاهی اوقات احساس کنید که همه‌ی انرژی بدن‌تان تخلیه شده است و دیگر به هیچ کاری رغبت ندارید. در چنین شرایطی پیشنهاد می‌شود اگر فرصتش را دارید، کمی به خودتان استراحت بدهید و مدتی از مکان همیشگی و روال روزمره فاصله بگیرید. مثلا به طبیعت‌گردی بروید، درباره‌ی زندگی تأمل کنید و زیبایی‌های اطراف‌تان را ببینید، نقاشی بکشید، دست به ابداع بزنید و چیزی خلق کنید، خوش بگذرانید، استراحت کنید یا اصلا هیچ کاری انجام ندهید. بعد از اینکه دوره‌ی فراغت‌تان تمام شد، خواهید دید که چقدر همه‌چیز برای‌تان دلچسب‌تر شده است و دیدگاه مثبت‌تری نسبت به زندگی پیدا کرده‌اید.


 

10لذت زندگی ،به دیگران کمک کنید

تا جایی که از دست‌تان برمی‌آید به دیگران کمک کنید. حتی یک کمک کوچک می‌تواند سازنده و مؤثر باشد. به دنبال راهکاری باشید تا برای افرادی که دوست‌شان دارید کاری انجام دهید که خوشحال‌شان کند و از زندگی لذت ببرند. همچنین خیلی عالی است اگر در اوقات فراغت‌تان به طور داوطلبانه در فعالیت‌های خیرخواهانه شرکت کنید. مطمئن باشید که زندگی‌تان با کمک کردن به دیگران خیلی جذاب‌تر خواهد شد

منبع: https://keramatzade.com

با چوب جادوییتان زندگی ایده آل خود را خلاق کنید

با چوب جادوییتان زندگی ایده آل خود را خلاق کنید

بله درست خواندید ؛ هر آنچه می خواهید می توانید به دست آورید. اما چگونه؟

در این مقاله ما سعی داریم در سخنی کوتاه و بی درد سر این چوب جادویی را دو دستی به شما تقدیم کنیم. البته معلوم است که چوب دستی خودمان را به شما تقدیم نمی کنیم . بلکه این چوب دستی از آن خودتان است. فقط و فقط برای شما.

اما این چوب دستی اسرار آمیز که ما از آن سخن می گوییم چیست؟

خب این چوب دستی اسرار آمیز زندگی شما همان چیزی است که خیلی از شما بسیار آن را شنیده اید . و این همان راز بزرگ است. می دانم که خیلی از شما با آن راز  آشنا هستید . اما اگر آشنا نیستید پیشنهاد من این است که ((مستند راز )) را از این آدرس تهیه و تماشا کنید . اما خود ما هم توضیح اندکی در رابطه با آن می دهیم.

 راز: خب این راز همان چیزی است که شما در باره آ شنیده اید  این همان ((قانون جذب)) است. شما به هر چه فکر کنید آن را در دنیای بیرونی و زندگیتان خلق می کنید. و اما این راز چگونه کار می کند؟

کافی است به موضوعات مورد علاقه تان ( در آمدتان، شغل موردعلاقه تان، ماشین مورد علاقه تان، خانه موردعلاقه تان و...)فکر کنید و به صورت کامل تجسمش کنید و خود را در حالی ببینید که آن ها را به دست آورده اید و از این که همین حالا آن ها را دارید از خدا تشکر کنید. با تمام وجودتان احساس کنید که آن را دارید و شادمانه به زندگیتان با آن ادامه بدهید.

پس فرمول دستیابی به خواسته هایتان این شد:

تجسم+ احساس دریافت+ شکر گذاری بابت داشتن آن+تلاش برای به دست آوردن خواسته = داشتن آن

اما تا زمانی که آن تحقق یابد زمانی می گذرد که آن را دریافت کنید این بستگی به شما دارد که باور داردید دریافت آن چقدر طول می کشد.

مراحل دستیابی به خواسته هایتان(طبق مستند راز):

  1. تجسم فعال و احساس دریافت و شکر گذاری
  2. جوابی که کائنات به تجسم شما می دهد.(روندی که کائنات تا دستیابی شما به خواسته تان طی می کند.)
  3. دستیابی به خواسته تان

خب حالا که طبق گفته مستند راز شما تمام این تجسمات و احساس دریافت و شکر گذاری را انجام دادید بهتر است تلاش کنید. (همه می دانیم که تجسم تنها کافی نیست)

زندگی ایده آل خود را توصیف کنید.

بهتر است با پرسیدن این سؤالات از خود شروع کنید.( سؤالات زیر از کتاب بهانه ها را کنار بگذارید، برایان تریسی گرفته شده)

  1. اگر تجارت و کسب و کارتان ، شغل و حرفه تان از همه لحاظ ایده آل و آرمانی بود ، چه شکلی بود؟ شما چه شغلی داشتید؟ چقدر در آمد داشتید؟برای چه شرکتی کار می کردید؟ چه پستی داشتید؟با چه نوع افرادی کار می کردید؟ چه کار هایی را باید کم و بیش انجام می دادید تا حرفه تایده آلتان را خلق کنید؟
  2. اگر زندگی خانوادگی شما از همه لحاظ ایده آل و آرمانی بود ، چه شکلی بود؟ کجا و چگونه زندگی می کردید؟ چه سبک زندگی ای داشتید؟ چه چیز هایی لازم بود داشته باشید؟ چه کارهایی همراه اعضای خانواده تان انجام می دادید؟اگر هیچ محدودیتی نداشتید و می توانستید با زدن یک چوب جادویی به هر چه می خواهید برسید ، همین امروز چه تغییراتی در زندگی خانوادگی تان ایجاد می کردید؟
  3. اگر کاملاً تندرست بودید چگونه آن را توصیف می کردید؟ چه احساسی داشتید؟ وزنتان چقدر بود؟ سطح سلامت و تناسب اندامتان نسبت به آنچه امروز هست ، چه تفاوتی داشت؟ مهمتر از همه ، چه اقداماتی بلافاصله می توانستید انجام دهید تا میزان تندرستی و انرژی شما به سطح ایده آلتان برسد؟
  4. اگر موقعیت مالی تان ایده آل بود، چقدر پول در بانک داشتید؟ هر ماه یا هر سال چقدر از سرمایه گذاری هایتان درآمد کسب می کردید؟ اگر پول کافی داشتید که هرگز لازم نبود نگران مسائل مالی باشید ، آن پول چقدر بود؟ همین امروز چه اقداماتی می توانید انجام دهید تا از نظر اقتصادی شرایط ایده آل را داشته باشید؟

 

بعد از پاسخ به این پرسش ها دنبال یافتن راه حل برای رسیدن به خواسته تان باشید و بوار داشته باشید که با تلاش به آن دست می یابید . برای آینده تان برنامه ریزی کنید و تا حد امکان طبق آن پیش روید. اما توجه داشته باشید که برنامه هایتان انعطاف پذیر باشند ، چون گاهی پیش می اید که اتفاقاتی نمی گذارند که طبق برنامه پیش روید ؛ پس خیلی بد به دلتان راه ندهید . چون این کار نتنها کمکی به شما نمی کندبلکه اضطراب از سرعت شما نیز می کاهد.پس آرامش داشته باشید.

سه اقدام ساده برای بهتر شدن (طبق کتاب مذکور)

  1. هر روز 60 دقیقه درباره کارتان مطالعه کنید
  2. در اتومبیلتان به برنامه های آموزشی صوتی گوش دهید
  3. مرتب در دوره ها و سمینارهای آموزشی شرکت کنید.

سخن آخر:

با استفاده از قانون جذب ، تجسم و تخیل و احساس دریافت و شکر گذاری و تلاش برای رسیدن به اهدافتان ، چوب دستی جادوییتان را به کار بیاندازید. به امید موفقیت یکایک شما عزیزان.

نویسنده:mariya3

چگونه منظم باشید

داشتن نظم شخصی یکی از پارامترهای اصلی در بهبود بهره‌وری هر فردی است. آراستگی ظاهر، ترتیب انجام کارها، منظم بودن محیط پیرامونی محل کار و منزل، رعایت آداب معاشرت، و بسیاری موارد دیگر، نشان دهنده وجود یا عدم وجود یک نظم شخصی منحصر به فرد است.

در واقع هر فردی باید مطابق با نیازها و ملزومات زندگی خویش و محدودیت‌ها و توانایی‌هایش، چیدمان امور خویش را مرتب کند تا به نظم شخصی دست یابد. در غیر این صورت جدای از اینکه نمی‌تواند به وجود آشفتگی در زندگی خویش معترض باشد، از دست نیافتن به اهداف خویش هم نباید ناخشنود باشد.

برای اینکه منظم باشیم چکار کنیم؟

پاسخ سوال فوق در برخی از مواردی که در بند قبل مطرح شد به دست می‌آید.

مثلاً اگر فرهنگ سازمانی منظمی را دارید، پایبندی بیشتری به آن داشته باشید. اگر ندارید هم خودتان بسازیدش!

یا اینکه از محیط‌های نامنظم تا حد ممکن دوری گزینید. اشکالی ندارد اگر از مسئولین خوابگاه بخواهید در اتاقی قرار بگیرید که شبها به جای بساط تخمه شکاندن و حرف‌های نامربوط زدن، مطالعه و استراحت زودهنگام حاکم است.

همینطور:

عادات منظم ایجاد کنید

درست است که مغز تمایل دارد که انرژی کمتری مصرف کند و نظم کمتری به خرج دهد، ولی شما هم می‌توانید با تکرار مداوم، انجام منظم کارها را به خورد ناخودآگاهتان بدهید!

مثلاً تصمیم بگیرید که وقتی به منزل می‌آیید پیش از ورود کفش‌هایتان را داخل جاکفشی قرار دهید. اولش آسان است، بعد کمی سخت می‌شود، بعد از مدتی دیگر عادت می‌شود و اصلاً به صورت ناخودآگاه این کار را می‌کنید.

برای بقیه کارهایتان هم همین رویه را در پیش بگیرید و عادت‌های خوب بسازید.

تعهد شخصی ایجاد کنید

تعهد شخصی داشتن به ما کمک می‌کند بر هدفی که داریم استوار بمانیم. ایجاد نظم هم یک هدف بلندمدت است که اگر پایبندی به آن وجود نداشته باشد، نمی‌تواند پایدار و همیشگی باشد.

مثلاً یه خودتان قول دهید که هر روز پیش از خروج از محل کار، فایل‌های درون رایانه را مرتب کنید و بعد راهی منزل شوید.

 

 

 

در این زمینه پیشنهاد می‌کنم آموزش زیر را مد نظر داشته باشید:

 

از ابزارها برای نظم بخشیدن استفاده کنید

گاهی یادمان می‌رود که باید کارهای خاصی را در زمان خاصی انجام دهیم، برای همین منظور از ابزارها استفاده کنید. از یادآورهایی که روی گوشی‌تان نصب می‌شوند و حتی می‌توانید نسبت به مکان آنها را حساس کنید تا با ورود به یک مکان خاص، کارهای مربوط به آن را به شما یادآوری کند.

از دیگران الگو بگیرید

از افرادی که نظم و ترتیب را در زندگی‌شان پیاده کرده‌اند الگو بگیرید و ببینید چگونه توانسته‌اند دیسییپلین خاص خود را ایجاد کنند، شما هم روش‌های آنان را یادبگیرید و برای خودتان بومی کنید تا همان نتایج را بگیرید.

 

مثالی از یک فرد نامنظم

در مقابل من فردی قرار دارد که در زندگی شخصی‌اش فاقد هرگونه نظم و برنامه مدون است، خواب شبانه بسیار نامنظمی دارد، در منزل بخشی از کارهایی که در محل کار باید انجام دهد را انجام می‌دهد، در محل کار بخشی از زمانش را به گشت و گذار در اینترنت و خواندن مقالات آموزشی سخت افزار می‌پردازد. به انجام امورات بانکی به صورت الکترونیکی کاملا بی‌اعتماد است و حتی برای کارت‌های بانکی‌اش رمز دوم ندارد، با اینکه تماس‌های تلفنی‌اش بسیار کم است، ولی تلفن همراهش را گاهی در دستشویی و حمام هم با خود می‌برد، حقوقش همواره از مخارجش کمتر است، در ارتباطات با دیگران دچار خود کم‌بینی، یا تحقیر دیگران در درون خود است، نکات آموزنده انسانی و رفتاری را گوش می‌دهد اما عمل نمی‌کند و … متأسفانه وجود این دست افراد، یکی از واقعیت‌های جامعه ماست. ولی همین فرد اگر اندکی نظم شخصی را رعایت کند، می‌تواند ۹۰ درصد مشکلاتش را حل کند، تنها با جابجایی زمان انجام کارها و تخصیص زمان مناسب به هر یک از کارهایش. آن ۱۰ درصد مشکلات دیگر هم با آموزش و عمل حل می‌شوند، چیزی که نشان می‌دهد اشتیاقش را دارد، ولی در عمل توانایی انجامش را از دست داده.

این یک مثال بود، هر فردی می‌تواند کم یا بیشتر از این مشکلات را داشته باشد، ولی آن کسی در زندگی خود برنده است که درست نگاه کند، درست تحلیل کند، درست برنامه ریزی کند، و درست عمل کند. چنین فردی، جهان در خدمت چنین فردی خواهد بود و درست به هدفش می‌رسد.

 منبع : http://www.2barabar.com/

چگونه بفهمیم که به چه شغلی علاقه مندیم

چیزی‌که در آن فضای آرام برق می‌زند تجربه‌ای عمیق است. تجربه ای ساکت ولی احتمالا دردآور. ایسای به مصاحبه‌ای با معلم ۲۴ ساله آیودجی اوگونی اشاره می‌کند:« وقتی پدرش به قتل رسید، او داشت درس می‌خواند تا دکتر شود.
 
داشتن یک شغل ایده‌آل و دلخواه بیشتر از آن چیزی که فکرش را بکنید بر کل زندگی شما تاثیر گذار خواهد بود، صحبت فقط سر دستمزد ماهیانه شما نیست بلکه ابعاد روحی و جسمی نیز مورد نظر است.

به گزارش آلامتو و به نقل از بیزینس ترند؛ شاید در حین یک تست سنجش شایستگی شغلی یا در جریان گپ و گفتمانی صمیمی بعد از ترک کارتان اتفاق افتاده که یکی با شما در مورد اینکه چطور شغل «دلخواه» خود را پیدا کنید صحبت کرده باشد. این عبارت از آن عبارتهایی‌ست که مردم در موردش حرف‌های زیادی می‌زنند. ولی موسس StoryCorps، دیو ایسای مساله را به خوبی بررسی کرده است. به خصوص عبارت «پیدا کردن شغل دلخواه» را. وی می‌گوید: «به همین راحتی نیست. وقتی افراد شغل دلخواه خود را پیدا می‌کنند، مطمئن باشید که تصمیمات سختی گرفته‌اند و هزینه های زیادی داده‌اند تا کاری را انجام دهند که برای آن ساخته شده‌اند.»

به عبارت دیگر، اینطور نیست که شما فقط شغل دلخواه خود را «بیابید». بلکه مجبورید برای آن بجنگید. و این چیزیست که ارزش جنگیدن را دارد. ایسای که برنده جایزه سال ۲۰۱۵ TED شده می‌گوید:« در درون افرادی که شغل دلخواه خود را پیدا کرده‌اند عطشی موج می‌زند. آنها کسانی هستند که برای صبح بیدار شدن و سر کار رفتن لحظه شماری می‌کنند.»

پس از یک دهه گوش کردن به مصاحبه‌های StoryCorps، ایسای متوجه شد افراد معمولا داستان اینکه چطور شغل دلخواه خود را پیدا کرده‌اند را با دیگران به اشتراک می‌گذارند. و حالا، وی ده‌ها داستان عالی در مورد این موضوع را در کتابش با عنوان «شغل دلخواه: اهداف و علایق در کار» آورده است. در زیر، او ۷ توصیه را در مورد جنگ سخت برای پیدا کردن شغلی که عاشقش هستید آورده است:

۱. شغل دلخواه شما در تقاطع یک نمودار ون از ۳ چیز است: انجام دادن کاری که در آن خوب هستید، احساس می‌کنید قدرتان را می‌دانند و اعتقاد دارید که آن کار زندگی بقیه را بهتر می سازد.

ایسای می‌گوید:« وقتی این سه چیز کنار هم قرار می‌گیرند، مانند جرقه عمل می‌کنند.» او پیشنهاد نمی‌کند که شخص باید حتما یک جراح و نجات دهنده‌ی جان انسان‌ها باشد تا احساس کند شغل دلخواهش را دارد. به پیشخدمت رستورانی فکر کنید که با مشتریان صحبت می‌کند و باعث می‌شود آنها فکر کنند دوست داشته می‌شوند. این تقارن را چطور ارزیابی می‌کنید؟ ایسای می‌گوید:« شما باید تمام چیزهایی را که دوستانتان، یا والدینتان یا جامعه به شما می‌گویند انجام دهید کنار بگذارید و فقط به آن فضای آرام درون خودتان که حقیقت را می‌داند رجوع کنید.»

۲. شغل دلخواه شما معمولا از دل تجربه های سخت بیرون می‌آید.

چیزی‌که در آن فضای آرام برق می‌زند تجربه‌ای عمیق است. تجربه ای ساکت ولی احتمالا دردآور. ایسای به مصاحبه‌ای با معلم ۲۴ ساله آیودجی اوگونی اشاره می‌کند:« وقتی پدرش به قتل رسید، او داشت درس می‌خواند تا دکتر شود. او متوجه شد آن کاری که برایش ساخته شده معلم بودن است. وی می‌گوید هر وقت پایش را در کلاس درس می‌گذارد، پدرش نیز با وی وارد می‌شود.» اینطور افرادی‌که سختترین تجربیات خود را به مسیری جدید تبدیل می‌کنند در طول کتاب مکررا مورد اشاره قرار گرفته‌اند. وی می‌گوید:« داشتن تجربه‌ای که واقعا شما را تکان دهد و مرگ شما را به یادتان آورد می‌تواند اتفاق بسیار مهمی در زندگی افراد باشد. بیشتر اوقات، این به تغییر منتهی می‌شود. ما وقت زیادی را صرف کار می‌کنیم، پس این می‌تواند اولویت‌های شما را در مورد زندگی شغلی‌تان تغییر دهد.»

۳. رسیدن به شغل دلخواه معمولا نیاز به شجاعت دارد و پر و بالتان را تکان می‌دهد.

در جایی دیگر از موضوع شغل دلخواه، در مورد وندل اسکات می‌شنویم که اولین راننده ناسکار آفریقایی-آمریکایی در سال ۱۹۵۲ بود و علیرغم تهدیدها در مورد زندگی‌اش به رانندگی ادامه داد. در مورد دوروتی واربرتون که وقتی در حال مطالعه جهت شکستن تابوی سقط جنین بود با جنسیت زدگی افراطی مواجه شد. در مورد برنل کاتلن که اولین فروشگاه خواربار را در محله نهم Ward پس از طوفان کاترینا تاسیس کرد چون نمی‌خواست روحیه محله قدیمی‌اش از بین برود. ایسای می‌گوید شغل دلخواه خیلی وقت‌ها با ایستادن در مقابل آنچه که هست و قابل قبول نیست شروع می‌شود و سپس کارتان را وقف این می‌کنید که آن را تغییر دهید: «این کاری است که با امید، عشق و مبارزه طلبی جرقه زده شده و با هدف داشتن و پشتکار شعله ور می‌شود.»

۴. دیگران معمولا شما را به سمت شغل دلخواهتان هل می‌دهند.

شارون لانگ در اکثر سال‌های زندگی‌اش شغل‌های عجیب و غریب داشته است. ایسای می‌گوید:« او با دخترش به دانشگاه رفته بود و هنگامی که خزانه دار دانشگاه داشت به آنها فرم‌های دریافت تسهیلات مالی را می‌داد، او آرام به خودش گفت: کاش من هم دانشگاه می‌رفتم. خزانه دار جواب داد: خیلی هم دیر نشده است. شارون در یک دوره فنی ثبت نام کرد و با پیشنهاد مشاورش انسان‌شناسی قانونی را به عنوان درس علمی‌اش انتخاب کرد. ایسای می‌گوید:«مشاور فقط به این دلیل این درس را پیشنهاد داد که فکر می‌کرد ساده‌ترین درس علمی جهت پیش نیازی دانشی رشته‌اش بود. ولی لحظه‌ای که او سر کلاس نشست، بومممممم…. این دقیقا همان چیزی بود که او برایش ساخته شده بود.» ایسای این داستان را تعریف می‌کند تا نشان دهد که چگونه شغل دلخواه همزمانی که بسیار شخصی است، می‌تواند ناشی از ارتباطات نیز باشد. وی می‌گوید:« دیگران معمولا بدون درک کردن این، شما را به این طرف و آن طرف هل می‌دهند. وقتی افراد شغل دلخواه خود را پیدا می‌کنند می‌خواهند از کسانی که به آنها کمک کرده اند به آنجا برسند، تقدیر کنند.»

۵. چیزی که اهمیت دارد آن اتفاقی است که پس از پیدا کردن شغل دلخواهتان رخ می‌دهد.

تعریف گذشته‌ی «پیدا کردن شغل دلخواه» آن را طوری جلوه می‌دهد که انگار صندوقچه‌ای طلا در پس یک رنگین کمان است. آن را پیدا می‌کنید و قصه دیگر تمام است…. ولی ایسای تاکید می‌کند که یافتن شغل دلخواه شما فرآیندی ادامه دار است. وی می‌گوید:« درک اینکه شغل دلخواه شما چیست بسیار با اینکه با گوشت و پوست و استخوان خود آن را انجام دهید متفاوت است. دنبال شغل دلخواه گشتن شاید نیاز به این داشته باشد که به مدرسه بروید یا کنار کسی شاگردی کنید. شاید نیاز داشته باشد که یک کسب و کار راه بیندازید. معمولا این امر فرد را به سمت سلسله‌ای از کارها که برای خدمت به بقیه است، سوق می‌دهد. این کتاب اصولا نامه‌ای عاشقانه است به پرستارها، معلم‌ها، فعالین اجتماعی و…افرادی که غالبا برای کاری که انجام می‌دهند مورد قدردانی قرار نمی‌گیرند.»

۶. به سن ربطی ندارد.

ایسای وقتی ۲۱ سالش بود شغل مورد علاقه‌اش را وقتی یافت که با شخصی در بین اعتراض‌های Stonewall مصاحبه می‌کرد. وی می‌گوید:« به محض اینکه دکمه ضبط را زدم می‌دانستم که خبرنگار بودن و مصاحبه کردن با آدم‌ها کاری‌ست که در باقی عمرم انجام خواهم داد. من خیلی خوش شانس بودم که این اتفاق وقتی خیلی جوان بودم افتاد.» ولی جمع آوری داستان‌های انسان‌ها برای کتابش به یادش آورد که پیدا کردن شغل دلخواه می‌تواند در هر سنی اتفاق بیفتد. کتاب مصاحبه‌ای دارد با کسی که در سن ۱۵ سالگی می‌خواست داور مسابقات NBA شود و شخص دیگری که ۳۰ سال به عنوان حسابدار کار کرده بود تا اینکه فهمید علاقه‌اش به کار تکه کردن ماهی است. ایسای می‌گوید:« انجام دادن کاری که برای آن ساخته شده‌اید یکی از راضی‌کننده‌ترین و ارزشمندترین تجربیاتی است که یک انسان می‌تواند داشته باشد. پس هیچ‌گاه ناامید نشوید.»

۷. پیدا کردن شغل دلخواه معمولا همراه با یک چک سفید امضا اتفاق نمی‌افتد.

روند بعدی‌ای که ایسای در داستان‌های افرادی که شغل دلخواه خود را پیدا کرده‌اند می‌بیند: آنها معمولا در حال ترک کردن یک شغل پردرآمد و رسیدن به یک شغل کم‌درآمدتر ولی راضی‌کننده‌تر هستند. وی می‌گوید:« پیامی که ما به افراد جوان جامعه می‌فرستیم این است که شما باید کمترین کار ممکن را انجام دهید ولی بیشترین درآمد ممکن را داشته باشید. این یک رویاست. ولی نکته جالب در آرشیو StoryCorps این است که رویای دیگر و بسیار پرحاصل‌تری نیز وجود دارد که در آن ریسک کردن و سخت کار کردن برای داشتن زندگی خوب یک اصل است.» در نهایت این درسی بود که وی از نوشتن این کتاب گرفت: « هیچ میلیونر، میلیاردر یا فرد مشهوری که حساب توییتر پرطرفداری داشته باشد نمی‌تواند در این باره به ما چیزی بیاموزد. فقط داستان‌ها هستند که می‌توانند به ما در مورد زندگی‌های خوب یاد بدهند.»

چگونه استعداد نهفته خود را کشف کنیم

کشف استعدادهای طبیعی هر فرد، کار بسیار دشواری است. در مورد خود من چند دهه طول کشید تا متوجه شوم که در نوشتن استعداد دارم. هرگز از این استعداد باخبر نبودم، چون در دبیرستان همیشه در درس ادبیات، نمرات پایینی می‌گرفتم. ولی امروز، میلیون‌ها نفر نوشته‌های من را می‌خوانند. کشف اینکه چه استعدادهایی دارید، برای شما نیز مانند بسیاری از افراد دیگر، می‌تواند بسیار سخت باشد. برای اینکه ببینید چگونه می‌توانید استعداد خود را کشف کنید، مقاله زیر را بخوانید.

 

من از داگ ویلکس (Doug Wilks) که محقق استعدادیابی و موسس وبسایتStrengthsLauncher است، کمک گرفتم. داگ ویلکس، ۳ بینش مهم زیر را برای کشف استعدادهای طبیعی شما ارائه کرده است:

۱. در کودکی، چه چیزی شما را هیجان‌زده می‌کرد؟

در کودکی چه چیزی شما را هیجان‌زده می‌کرد

کمی وقت بگذارید و شادترین خاطرات خود در دوران ابتدایی را به یاد بیاورید. چه چیزی آن لحظات را آنقدر لذت‌بخش می‌کرد؟ چه ویژگی‌های مشترکی وجود داشت؟ آیا وقتی ۹ ساله بودید، فردی رقابتی بودید؟ شاید به فوتبال علاقه داشتید و هر روز بی‌صبرانه منتظرِ زنگ تفریح بودید. به عشق فوتبال زندگی می‌کردید و عاشق لحظه‌ای بودید که می‌توانستید بیرون بدوید و به زمین تمرین بروید و بازی را شروع کنید. یا شاید از کار کردن بر روی پروژه‌های گروهی بزرگ و رقابتی لذت می‌بردید؟ دوستان‌تان می‌خواستند که در گروه آنها باشید و استعداد زیادی در بالا بردن نمره‌ی کل گروه داشتید. بله شما از این فرصت‌ها لذت می‌بردید و برای‌تان هیجان‌انگیز بود.

در کنار فکر کردن به این خاطرات کودکی، به این مسئله نیز فکر کنید که در دوران بزرگسالی، چه فعالیت‌های مشابهی شما را هیجان‌زده می‌کند. شاید هنوز هم اهل رقابت باشید، ولی با این تفاوت که اکنون برای به دست آوردن مشتری‌های جدید برای استارتاپ‌تان رقابت می‌کنید. شاید هنوز هم پروژه‌های استراتژیک و پیچیده را دوست دارید، ولی با این تفاوت که اکنون این پروژه‌ها را برای یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی انجام می‌دهید.

 

چرا ما بعضی چیزها را انتخاب می‌کنیم و از کارهای خاصی لذت می‌بریم؟ چرا در انجام بعضی از کارها، بهتر از سایر کارها عمل می‌کنیم؟ «تم استعداد» (talent theme، اصطلاح استفاده شده توسط گالوپ)، یک الگوی طبیعیِ تکرارشونده از اندیشه، احساس یا رفتار است که می‌توان آن را به طور سازنده‌ای به کار گرفت.

شناخت استعدادهای منحصر به فرد، به شما کمک می‌کند تا به این پرسش‌ها پاسخ دهید. استعدادهای منحصر به فرد، به شما نشان می‌دهد که چرا چیزهای خاصی را انتخاب می‌کنید، از کارهای خاصی لذت می‌برید و در بعضی کارها بهتر از کارهای دیگر عمل می‌کنید. در واقع، احتمال اینکه ۵ تم استعداد برتر شما مانند شخص دیگری باشد، فقط ۱ در ۳۳ میلیون است!

بنابراین باید بدانید که آنچه در دوران ابتدایی شما را هیجان‌زده می‌کرده و آنچه در دوران بزرگسالی شما را هیجان‌زده می‌کند، بسیار شبیه یکدیگر هستند. شما فقط از تم‌های استعداد یکسانی (مثلا رقابتی بودن و علاقه به پروژه‌های استراتژیک) در محیط‌های متفاوتی استفاده می‌کنید.

امروز چه کارهایی بیش از سایر کارها، همان لذتی را در شما ایجاد می‌کند که ۲۰ یا ۳۰ سال پیش و در دوران کودکی حس می‌کردید؟ برای نزدیک کردن کارهای امروزتان به لحظاتی که در گذشته شما را هیجان‌زده می‌کرده، راه‌هایی را پیدا کنید. خاطرات دوران دبستان، داستان‌های قدرتمندی هستند که نشان می‌دهند چه استعدادهایی دارید و چگونه باید از آنها استفاده کنید.


حتما بخوانید: ۵ راه‌ برای استعدادیابی در کودکان


۲. چه وقت‌هایی کاملا زمان را فراموش می‌کنید؟

چه وقت‌هایی کاملا زمان را فراموش می‌کنید

فرض کنید که ساعتِ ۹ صبح روز پنجشنبه است. زمان شما، کاملا به خودتان تعلق دارد و قرار نیست که بازی فوتبالی انجام بدهید، به جایی بروید یا گزارش کاری‌ای را انجام بدهید و تا چند ساعت، هیچ کاری برای انجام دادن ندارید. می‌توانید فعالیت مورد علاقه‌تان را انجام دهید که می‌تواند نواختن گیتار، باغبانی یا نوشتن رمان باشد. شاید هم کار مورد علاقه‌تان، برنامه‌نویسی پایتون برای پروژه‌ی شخصی باشد که چند ماهِ قبل شروع کرده‌اید.

این فعالیت، هر زمان که آن را انجام دهید، شما را جذبِ خود می‌کند و طی آن ذهن، جسم و ادراک شما در تقارن کامل کار می‌کند. در این وضعیت زمان را فراموش می‌کنید و پیش از آنکه بدانید، ساعت ۱۲:۳۰ شده است و شما هنوز حتی به ناهار فکر هم نکرده‌اید. اگر شغل شما نیز به اندازه‌ی پروژه‌ی شخصیِ روز پنجشنبه‌تان لذت‌بخش باشد، چطور؟ آیا می‌توانید دوباره همان جادو را مهار و اسیرِ خود کنید؟

به لحظاتی مانندِ این، توجه زیادی داشته باشید. اگر آنقدر در انجام کاری غرق می‌شوید که زمان را فراموش می‌کنید، این یکی از نشانه‌های مهمِ رسیدن به حالت فِلو (flow، اصطلاحی در روانشناسی به معنیِ غرق شدن در کار) است. اگر در حینِ انجام یک پروژه، هر میزانی از حالتِ فلو را تجربه می‌کنید، به احتمال زیاد در حال استفاده از یک یا چند مورد از استعدادهای طبیعی‌تان هستید.


حتما بخوانید: ۵ نشانه که شغل‌ شما استعدادتان را به هدر می‌دهد


۳. برای انجام چه کاری اشتیاق دارید؟

برای انجام چه کاری اشتیاق دارید

درست در همین لحظه که این مطلب را می‌خوانید، چه آتشی در درون شما شعله‌ور است؟ در طول تاریخ بشر هیچ زمانی برای شروع انجام ماموریت زندگی‌تان، ساده‌تر از همین الان نبوده است. آیا عاشق نوشتن هستید؟ این خیلی خوب است، می‌توانید برای خود یک وبلاگ ایجاد کنید. آیا بهتر از هر کسِ دیگری قلاب‌دوزی می‌کنید؟ این عالی است. چند شال و روسری اضافه ببافید و آنها را در سایت‌های خرید و فروش کالا، به فروش برسانید.

آیا حتی فکر کردن در مورد ملاقات و برقراری ارتباط با افراد جدید، شما را بی‌نهایت خوشحال می‌کند؟ برای مثال می‌توانید برای مدیران محلی در شهر خود، جلسه‌ای غیررسمی ترتیب بدهید. آیا از هر سه کار لذت می‌برید؟ در این صورت می‌توانید برای وبلاگ‌نویسانِ قلاب‌دوزی حرفه‌ای، جلسه‌ای ماهیانه برگزار کنید.

در دنیای ایده‌آل، همه می‌توانند هر روز در محل کار، از استعدادها و توانایی‌های خود استفاده کنند. ولی متاسفانه، برای بیشتر مردم اینگونه نیست. در واقع، طبق آمار موسسه‌ی گالوپ، ۶۳ درصد از شاغلین در سراسر جهان، به کار خود علاقه ندارند. البته این رقم، ۲۴ درصدی را که به طور جدی از شغل خود بیزار هستند، شامل نمی‌شود. اگرچه دلایل متعددی برای این مسئله وجود دارد، یکی از عوامل مهم این است که بیشتر شاغلین، به طور روزانه از استعدادهای طبیعی خود در محل کار استفاده نمی‌کنند.

به این مسئله فکر کنید که در طبیعت، عقاب می‌تواند بین ۱۲۰ تا ۲۰۰ کیلومتر در روز پرواز کند. فیل می‌تواند تا ۸۰ کیلومتر در روز بر روی زمین پرسه بزند. اگر عقاب یا فیل را در قفسی اسیر کنیم، آنها دیگر نمی‌توانند به صورتی زندگی کنند که برای آن ساخته شده‌اند. در این حالت،این موجودات خاموش، خفه و اسیر می‌شوند. به همین ترتیب، میلیون‌ها نفر نیز در جهان نمی‌توانند هر روز کاری را انجام دهند که برای آن ساخته نشده‌اند.

برای شما درک این مسئله که در جایی هستید که نمی‌توانید از استعدادهای‌تان استفاده کنید، دردناک و ناراحت‌کننده خواهد بود. خوشبختانه زندگی یک سفر است و یک روز منفرد و مجزا نیست. دست‌کم یک راه کوچک برای دوباره بازگرداندن بعضی از شادی‌های دوران کودکی‌تان پیدا کنید. مثلا در یک روز پنجشنبه، در کار مورد علاقه‌تان غرق شوید و زمان را فراموش کنید یا بر کاری که آرزوی انجام آن را دارید تمرکز و آن را شروع کنید.

 

منبع: www.chetor.com